گروه مطالعاتی پرسمان

ما تلاش داریم در حد وسع مان قرآن را فهم کنیم.

گروه مطالعاتی پرسمان

ما تلاش داریم در حد وسع مان قرآن را فهم کنیم.

۱۲ مطلب با موضوع «جواب ها :: صفحات 22 تا 24» ثبت شده است

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ (161)

لعنت ناس چه اهمیتی دارد؟

منظور از لعنت ناس یک لعنت تکوینی است یا یک لعنت آگاهانه؟

المیزان: این خود فرمانى است از خداى سبحان که هر لعنتى که از هر انسان و هر ملکى سر بزند، متوجه ایشان بشود، بدون هیچ استثناء.

مجمع البیان: اگر گفته شود: چگونه خداوند لعنت همه مردم را فرموده است و حال آنکه در میان مردم کسانى هستند که کافر را لعن نمى ‏کنند؟

در جواب آن چند وجه گفته شده است:

1- ابو العالیه میگوید هر فردى از افراد مردم، کافر را یا در دنیا یا در آخرت یا در دنیا و آخرت لعن مى ‏کند چنان که خداوند فرمود یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً یعنى چون روز قیامت شود شما (خطاب بکفّار است) هر یک دیگرى را کافر بدانید و بیکدیگر لعن کنید.

2- قتاده و ربیع میگویند مراد از «النّاس» مؤمنین هستند گویا خداوند بغیر آنها اعتنا نکرده و کفّار را بحساب نیاورده است چنان که مى ‏گوییم المؤمنون هم‏ النّاس یعنى مردم منحصر در مؤمنین است.

3- سدى میگوید: هیچ فردى از لعن کردن بر ظالم خوددارى نمیکند و کافر هم جزء ظالمین است ضمناً باید توجه داشت که همیشه لعنت از مردم بصورت دعا و از خداوند بصورت حکم واقع میشود.

إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159)

معنی هدی و تفاوت آن با بینات؟

المیزان: مراد بکلمه (هدى) همان معارف و احکامى است که دین الهى متضمن آن است، معارفى که پیروان دین را بسوى سعادت هدایت میکند و مراد به بینات، آیات و حجت‏هایى است که دلالتشان بین و واضح است، و ادله و شواهد بر حقى است که همان هدایت است.

بنابراین کلمه (بینات) در کلام خداى عز و جل وصفى است مخصوص آیات نازله‏

منظور از لاعنون؟

المیزان: هم خدا از رحمت و سعادت‏ دورشان مى ‏کند و هم همه آن افرادى که بخاطر کتمان این علماء، از سعادت محروم مانده‏اند، لعنتشان مى‏ کنند.

و در تفسیر عیاشى از امام صادق (ع) روایت کرده که در ذیل جمله: (وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ) فرموده: بعضى گفته ‏اند: لاعنان عبارتند از جنبندگان زمین، ولى منظور مائیم‏

مجمع البیان: در معناى آن چند قول است:

1- قتاده و ربیع میگویند «مراد از «لاعنون» ملائکه و مردم است» صحیح هم همین است بدلیل‏ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‏ «1» که در این آیه ملائکه و مردم عطف بخداوند گردیده است.

2- مجاهد و عکرمه می گویند: «مراد از آن جنبدگان روى زمین و حشرات است که می ‏گویند: ما بواسطه گناهان فرزندان آدم از باران محروم گردیده‏ ایم».

3- ابن عباس میگوید: «مراد از آن تمام موجودات غیر از جنّ و انس است».

4- ابن مسعود گفته است: «چنانچه دو نفر بیکدیگر لعنت کنند، لعنت بر آن کسى که از آن دو مستحق لعن است برمیگردد و در صورتى که هیچیک مستحق آن نباشند بطائفه یهود که آنچه خداوند نازل کرده بود کتمان نمودند برمی گردد».

إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ (158)

منظور از شعائر خدا؟

المیزان: کلمه (شعائر) جمع شعیره است که به معناى علامت است و مشعر را هم به همین جهت مشعر گفته‏اند، و نیز وقتى‏ میگویند: (فلان أشعر الهدى، فلانى هدى را اشعار کرد) به معناى این است که آن حیوان را براى ذبح علامت زد.

این آیه اشاره دارد به اینکه صفا و مروه دو محل است که به علامت الهى نشاندار شده و آن علامت، بندگان خداى را بسوى خدا دلالت مى‏کند و خدا را بیادشان مى‏آورد و از اینکه صفا و مروه را در مقابل همه موجودات اختصاص داده به اینکه از شعایرند با اینکه تمامى موجودات آدمى را بسوى آفریدگارش دلالت مى‏کند، فهمیده میشود که مراد از شعائر، شعائر و آیت‏ها و نشانه‏هاى تکوینى نیست که تمامى موجودات آن را دارند بلکه خداى تعالى آن دو را شعائر قرار داده و معبد خود کرده، تا بندگانش در آن موضع وى را عبادت کنند، در نتیجه دو موضع نامبرده علاوه بر آن دلالتى که همه کائنات دارند، به دلالت خاصى بندگان را بیاد خدا مى‏اندازد

لَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157)

معنی صلوات خدا؟

المیزان: صلوات به وجهى غیر از رحمت است . نسبت صلوات به رحمت، نسبت مقدمه بذى المقدمه است، و یا به عبارتى نسبت برگشتن به نگاه کردن است که اول باید برگشت، سپس نظر کرد، و نیز مانند نسبت انداختن در آتش و سپس سوزاندن است. صلاة خدا نسبت به بنده‏اش، انعطاف و برگشتن خدا بسوى بنده است تا بوى رحمت کند، و صلاة ملائکه براى مؤمن انعطاف آنان بسوى انسان است تا واسطه رساندن رحمت خدا شوند، و صلاة مؤمنین برگشتن آنان و دعا به عبودیت است.

الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (156)

مصیبت و امتحان یکی هستند؟

نمونه: آزمایش گاهی به وسیله نعمت و گاهی با بلا صورت می گیرد.

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (155)

آیا موارد ذکر شده همه موارد ابتلا را پوشش می دهند؟

نمونه: در آیه فوق نمونه‏هایى از امورى که انسان با آنها امتحان مى‏شود بیان شده، از قبیل: ترس، گرسنگى، زیانهاى مالى، و مرگ ... ولى وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست‏.

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (154)

چطور حیاتی؟

المیزان: حیات حقیقی در عالم برزخ

نمونه: لزومی ندارد که مساله حیات برزخى را مخصوص شهیدان بدانیم، بلکه شهیدان داراى حیات روحانى و برزخى هستند با این امتیاز که در قرب رحمت پروردگارند و متنعم به انواع نعمتهاى او مى‏باشند.

فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی‏ وَ لا تَکْفُرُونِ (152)

معنی ذکر ما توسط خدا چیست؟ چرا ذکر خدا توسط ما باعث ذکر ما توسط خدا می شود؟

نمونه: جمله" مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم" اشاره به یک معنى عاطفى میان خدا و بندگان نیست، آن گونه که در میان انسانها است که به هم مى‏گویند: به یاد ما باشید تا به یاد شما باشیم.

بلکه اشاره به یک اصل تربیتى و تکوینى است، یعنى بیاد من باشید، به یاد ذات پاکى که سرچشمه تمام خوبیها و نیکیها است و به این وسیله روح و جان خود را پاک و روشن سازید و آماده پذیرش رحمت پروردگار، توجه شما به این ذات پاک شما را در فعالیتها مخلصتر، مصممتر، نیرومندتر، و متحدتر مى‏سازد.

همانگونه که منظور از" شکرگزارى و عدم کفران" تنها یک مساله تشریفاتى و گفتن با زبان نیست، بلکه منظور آن است که هر نعمتى را درست به جاى خود مصرف کنید و در راه همان هدفى که براى آن آفریده شده به کارگیرید تا مایه فزونى رحمت و نعمت خدا گردد.

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی‏ وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتی‏ عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (150)

چرا عبارت مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ ... در آیات زیاد تکرار می شود؟

المیزان: اگر این جمله را به عین عبارت قبلى تکرار کرد بعید نیست براى این بوده باشد که بفهماند: حکم نامبرده در هر حال ثابت است و مثل این است که کسى بگوید: در برخاستنت از خدا بترس و در نشستنت از خدا بترس، و در سخن گفتنت از خدا بترس و در سکوتت از خدا بترس‏.

چرا تولی به مسجد حرام باعث اتمام نعمت می شود؟

کاشف: یعنى نعمت اسلام را به شما دادم و براى تکمیل این نعمت، قبله‏ اى مستقل براى شما قرار دادم تا شما را متّحد سازد و پراکندگى‏ هاى شما را جمع کند و ملّت‏هاى جهان با هر رنگ و زبانى که دارند از گوشه و کنار زمین، رو به سوى آن کنند. یک دانشمند محقّق مى ‏گوید: امّت اسلامى را سه پیوند مشترک با یکدیگر مرتبط مى ‏سازد که عبارتند از: خداى واحد، کتاب واحد و قبله واحد.

وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمینَ (145)

مگر آنها چند قبله دارند؟

المیزان: یعنى خود یهودیان و نصارى نیز قبله یکدیگر را قبول ندارند. یهودیان هر جا که باشند، رو به صخره بیت المقدس مى‏ایستند، ولى مسیحیان هر جا باشند رو بطرف مشرق مى‏ایستند، پس نه این قبله آن را قبول دارد، و نه آن قبله این را، و اگر بپرسى چرا؟ میگویم براى پیروى از هوى و هوس و بس.

وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ (143)

امت وسط یعنی چه؟

المیزان: وسط بودن امت، به این معنا است که میانه رسول و مردم واسطه‏اند نه آن طور که آن مفسر گفت ملت و دین اسلام میانه افراط و تفریط، و میانه دو طرف تقویت روح و تقویت جسم واسطه باشد.

مجمع البیان: امّت پیغمبر خویش حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و اله را معتدل و واسطه میان پیغمبر و مردم دیگر قرار داده است. بریدن معاویه عجلى، از حضرت باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود:

نحن الامة الوسط و شهداء اللَّه على خلقه و حجته فی ارضه یعنى امّت وسط مائیم و گواهان خدا بر مردم و حجت او در روى زمین ما هستیم». در روایت دیگر این جمله اضافه شده است: الینا یرجع الغالى و بنا یلحق المقصّر یعنى کسى که افراط ورزیده و غلوّ کرده باید بسوى ما برگردد و کسى که تقصیر کرده نیز باید بما ملحق شود تا اعتدال خود را دریابد.

شهداء بر مردم یعنی چه؟

المیزان:

چون این امت وسط و عدل است، لذا هر دو طرف افراط و تفریط باید با آن سنجش شود، پس به همین دلیل شهید بر سایر مردم هم که در دو طرف قرار دارند هست‏.

این معنا مصحح آن نیست که شاهد بر دو طرف هم باشد و یا دو طرف را مشاهده بکند، چون خیلى روشن است که هیچ تناسبى میانه وسط بودن به این معنا و شاهد بودن نیست. علاوه بر اینکه در اینصورت دیگر وجهى نیست که بخاطر آن متعرض شهادت رسول بر امت نیز بشود، چون شاهد بودن رسول بر امت نتیجه شاهد بودن و وسط بودن امت نیست‏

مراد از شهید بودن امت، این است که شهداء نامبرده(در آیات مختلف قرآن) و داراى آن خصوصیات، در این‏ امت هستند، هم چنان که در قضیه تفضیل بنى اسرائیل بر عالمیان معنایش اینست که افرادى که بر همه عالمیان برترى دارند، در این امتند، نه اینکه تک تک بنى اسرائیلیان بر عالمیان برترند

مجمع البیان:

در معناى این جمله سه قول است:

1- شما ملّت مسلمان نسبت باعمال بر خلاف حقّى که از مردم صادر میگردد، در دنیا و آخرت گواه باشید.

ابو زید میگوید: گواهان اعمال مردم چهار تا است 1- ملائکه 2- پیغمبران 3- امّت محمّد صلى اللَّه علیه و اله 4- اعضاء جوارح انسان ‏.

2- شما امت مسلمان حجّت و دلیل مردم باشید تا حقیقت و تعالیم دین اسلام را براى مردم بیان کنید و پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و اله و سلّم هم دلیل شما باشد و تعلیمات دینى را براى شما بیان نماید و از همین نظر «شهادت» «بیّنه» یعنى بیان کننده نامیده میشود.

3- شما امّت مسلمان درباره پیغمبران و امّتهاى آن گواهى بدهید به اینکه پیغمبران حقایق دینى را با هم خود رساندند و این احتمال از این نظر صحیح است که ممکن است پیغمبر اسلام کیفیت تبلیغ پیغمبران دیگر را بامّت مسلمان ابلاغ کند.

چه نیازی به شهادت هست؟

تضییع ایمان یعنی چه؟

نمونه:

آنجا که دشمنان وسوسه‏گر یا دوستان نادان، فکر مى‏کردند با تغییر قبله ممکن است اعمال و عبادات سابق ما باطل باشد، و اجر ما بر باد رود، در آخر آیه اضافه مى‏کند:" خدا هرگز ایمان (نماز) شما را ضایع نمى‏گرداند

سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی‏ کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (142)

چرا سفهاء؟

المیزان: ماجراجویانى که میخواهند حادثه‏اى سوژه آفرین پیش آید، تا مشغول جدال و بگو مگو شوند. ... منظور از سفیهان از مردم، یهود و مشرکین عرب است، و به همین جهت از ایشان تعبیر به ناس کرد، و اگر سفیهشان خواند، بدان جهت بود که فطرتشان مستقیم نیست، و رأیشان در مسئله تشریع و دین، خطا است، و کلمه سفاهت هم به همین معنا است، که عقل آدمى درست کار نکند، و رأى ثابتى نداشته باشد.